اسرا اسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره
پارساپارسا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

فرشته کوچولوی آسمانی خانه ما

غذا برای نینی جون

ی غذای ساده و سریع برای کوچولوها مون کوکوی مرغ مرغ چرخ شده (بهتره از هرران مرغ باشه که اهن بیشتری داره فقط قبلش رگ هاش را در بیارید ) 100 گرم تخم بلدرچین 2 عدد پودر جوانه گندم 1 ق پیاز ریز رنده شده 1 عدد کنجد  1 ق نمک ی ذره سبزی تازه و خورد شده (من از جعفری گشنیز و شوید استفاده میکنم ...هر سبزی داشته باشید خوبه حتی اسفناج) روغن کمی برای سرخ کردن همه مواد را باهم مخلوط کنید ...ته تاب مقداری روغن یا کره بریزید ...بعد به شکل دلخواه مواد را بریزید اجازه بدهید سرخ بشه ..این کوکو کمی ابداره ...واقعا خوشمزه اس و سریع اماده میشه کافیه فقط مرغ چرخ شده داشته باشید تو فریزر ... نوش جون همه نی نی ها و ماماناشون .... ...
31 مرداد 1392

دخترک نقاش من !

دخترکوچولوی شیطون خانه ما عاشق نقاشیه ...اونم روی در و دیوار .... تمام دیوارهای خانه پر شده از  شیطنت های دختری که عکس همه چیز را میخواد بکشه جالبه که همه اشونم با دایره و خط خطی  های ریز نمایش داده میشن ....  چند روزی رفتی کلاس نقاشی اما چون صبح ها ساعت ١٠ با زور و اجبار باید بیدار میشدی و دوست داشتی بیشتر بخوابی کلاس رفتن را تعطیل کردی .... الانم با مداد شمعی هات رو بنر های بابایی داری نقاشی میکشی ...عاشق کشیدن دایره هستی ....ادمک میکشی با چشم و دهان و دست و پا .... هوابایایا (هواپیما)میکشی ...امروز با هم چند تا مدل میوه هم کشیدیم که شما حسابی رنگشون کردی ...   منم در جواب رنگ امیزی زیبای دختر کوچولو رای تشو...
29 مرداد 1392

اسرا ی کوچولو شاعر میشود ...!

چند شب پیش که دخترکم را میخوابوندم  در حالی که کنار  ش خوابیده بودم .... کوچولوی نازم با صدای زیبا و افسون کننده اش گفت : مامانی برات میخوام شعر بخونم گفتم :بخون مامان قربونت بشم با ی اهنگ منظم و دلنواز برام خوندی : مامان جونم مامان جون مامان جونم مامان جون مامان جونم مامان جون بارها و بارها این را برایم تکرار کردی و من در اوج شادی دلم میخواست لحظه ام تمام نشود ... با دستای کوچک پر مهرت ارام ارام موهامو نوازش میکردی ... مامان جونم مامان جون مامان جونم مامان جون به ناگاه یاد خوردنی مورد علاقه ات افتادی و با همان ریتم شعرت اضافه کردی : مامان جونم مامان جون برام ی بسنتی میخری ؟ من:بله دختر گلم حتما !...
28 مرداد 1392

رنگین کمانم زندگیم را نگین کن ....

اسرا جان سلام دردانه تنهای هایم سلام .... دخترک رویاهایم سلام ... دختر کوچولوی بازیگوش لحظه هایم ...خوشحالی زندگیم را با تو معنا میکنم .... دستان کوچکت اشک ها را از گونه هایم پاک میکند ... مادر کوچک لحظه های سخت من میشوی .... دختر دوست داشتنی لحظه های شادیم میشوی .... تنهایم را پر از شادی و لذت میکنی ... دلهره هایم را در خنده هایت گم میکنی .... دوست داشتنی ترین موجود افریده شده ای ... همیشه کنارم بمان و تمام لحظه هایم را با خوبی و سادگی و زیبایت و مهربانیت  مث یک رنگین کمان رنگارنگ کن .... دوستت دارم ...
28 مرداد 1392

اسرای من بزرگ میشود ....

سلام دختر کوچولی مامان ببخشید خیلی وقته برت چیزی ننوشتم ...نمیدونم چرا شاید مشغله شایدم ... دختر کوچولوی من الان تو 4 سالگی به سر میبره ...روزهای عمر من مث باد میگذره و دختر کوچولوم هر روز خانم تر از روز قبل میشه .... خانم کوچولو ،چند ماهی میشه داره میره مهد ساعتی ...دو روز در هفته شنبه و 4 شنبه ساعت 11 و نیم تا 12 و نیم ....کلی شعر و چیزهای قشنگ یاد گرفته ...مهد قرانه که اسرا جونم الانم سوره توحید را حفظ کرده و در حال یادگیری سوره کوثر هست ...خیلی قشنگ میخونه ... در اولین فرصت متن شعر ها را میگذارم .... دخترکم خیلی خیلی دوست دارم ....
25 مرداد 1392
1